یـادداشـت های یـک زن خـانه دار



کلا مزاق من جوریه که هر غذایی باشه میخورم ، و فکر میکنم خوشمزه ترین  غذاست ، و هیچ مشکلی با طعم و نوع غذا ندارم .

هر چی من این همه راحتم در باب غذا ، همسری بسیار مشکل پسند و از این دسته مردان محسوب میشه که زنشون باید خودشون کنه در طبخ غذا.

نمی‌دونم چرابیشتر مواقع غذاهای من هم از نظر اون خوب درست نشده و یه عیبی داره. و میگه : من کاملا رو غذا درست کردن تمرکز ندارم و حواسمو خوب جمع نمیکنم و در حین آشپزی دارم چند کار رو با هم انجام میدم.

خب باید بگم ، آره ، من همیشه ی خدا یا کار نمیکنم یا وقتی بلند میشم کار کنم ،همه ی کارها رو با هم انجام میدم وهمه کارها خوب انجام میشه الا آشپزی

حالا با این اوضاع من یه استرس آشپزی تو وجودم نهفتس .

چند وقت پیش دو روز میهمون خالم بودم ، وقت آشپزی ، تمام حواسشو به آشپزی میداد و هیچ کار دیگه ای انجام نمی‌داد 

خیلی از روشش خوشم اومد ولی نمی‌دونم چرا من نمیتونم این روش رو اجرا کنم.و فکر کنم علت اصلیش هم این هست که این همه سر خودمو شلوغ میکنم و واسه خودم کار درست میکنم.

ولی تصمیم گرفتم آشپزی رو با تمرکزکامل انجام بدم ببینم نظر همسری در مورد غذاهام عوض میشه .


آخ از اون وقتهایی که دوست داری بچه زود بخوابه و تو با خیال راحت به کارا سروسامون بدی و یه چای خوش رنگ بریزی و غرق بشی تو افکارزیبای خودت

ولی نتیجه:

یه کوه ظرف نشسته

و یه آشپزخونه ی نامرتب

ذهنی که احتیاج به فکر و طبقه بندی داده ها داره

و خانم کوچولویی که بعد از کلی گیس و گیس کشیsmiley ، نیمه ی شب تصمیم به خواب گرفته

به هیچ کاری که نرسیدم حداقل به خوابم برسمangry

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها